دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

برایِ تو

برایِ تو که روت نمیشه اینجا کامنت بذاری!  

ارادتِ مستدام!  

ما همه از خودیم. همه از دوستان، و خوبان.  

و منو هم که کماکان میشناسی از پیِ اون همه شب بیداری و این همه واتس آپ و پی ام و کجایی شما؟  

من هنوزم تو فکر صدایِ بلند باندایِ قدرتمندت و Mily Ray Cyros هستم و Bangerz و Wraking Ball و اصلاً کی گفته که این آهنگا واسه بچه دبیرستانیا و مینی روشنفکراس؟  

ما هم کلّی فکرمون روشنه. ما هم داریم خیلی جسورانه جوونی می کنیم. ما هم از نیمکت و درس و کنکور، رسیدیم به پوچی و یأس فلسفی و من که به قول تو تو کارنامه م هر چیزی داشتم جز شکست عشقی و به هر شکلی بوده ولو با اشک و آه، زندگیمو سرِپا نگه داشتم.  

چه روزگاری از من سیاه شد تا بالأخره یه نفر مث تو وارد زندگیم شد. که جفتمون رو آتئیست بودن هم تعصّب داریم، که جفتمون به یه زبون فکر می کنیم و جفتمون داریم تلاش می کنیم بین زندگی و نبودن، و آرزو و بودن هاش، پُل بزنیم.  

ما که بعضی وقتا اون طرفِ فازِ افسردگی، میریم تو کوه می ایستیم و داد می زنیم و هی مشکلاتمونو مطرح می کنیم و می خندیم که کوه به زبون خودمون همونا رو به خودمون برمی گردونه.  

به قول خودت: مگه سر کنیم تو چاه علی وار داد بزنیم بلکه دیگه چاه، خودمونو به خودمون برنگردونه!  

بیا اینجا تا منم بیام اونور پیشِ وبلاگِ تو. باشه تو رو بینِ خودمون لینک نمی کنم ولی بدون داری اشتباه می کنی. داری اشتباه می کنی که از ما فاصله میگیری، که فکر میکنی با همه فرق داری...  

تو هیچ فرقی نداری دکی! بیا اینجا و به زندگی برگرد. وگرنه مجبور میشم دوباره فلسفه ی حرکت از جهنّم به جهنّم و زندگی به عدمو برات شرح بدم که ثابت کنم منم یه زمان مرگم میومد ولی خدایِ پسِ مرگ از خدایِ الآنمون مُرده تره به جانِ تو...  

به قولِ ش.ن.ل.ع:  

خاکیم.  

فدا!

نظرات 1 + ارسال نظر
هدهد دوشنبه 27 مرداد 1393 ساعت 12:26

خوش به حال اونی که اینقد قربون صدقه اش رفتی!!!خدا شانس بده

خخخخ،
به جون خودت خبری نیست!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد