دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

دوشیزه ی آشوب

شعر شدنت آغاز درد است...

تهدید

هی منو تهدیدم نکن که می رم  

یه چیزی هم دستی میدم نباشی  

چیکار کنم که قهر کنی دوباره؟  

چه قد بدم که بیخیالِ ما شی؟  

هی منو تهدیدم نکن که میرم  

چه قد بدم بری بدونِ فریاد؟  

فک می کنی نباشی من می میرم  

برو بینیم بابا، بذا باد بیاد  

گفته بودم دوسِت دارم ببخشید  

حالا ما یک روز یه دروغی گفتیم  

تو هم دیگه انقده جدّی نگیر  

حالا ما یک وقتی یه چیزی گفتیم  

اینا اونا نیست عزیزم لولو بُرد  

دوره ی تازوندنِ تو سر اومد  

لگامِ تو به گردنم نچسبید  

کم زده بودی چسبِ شو وَر اومد...  

 

پ.ن: مکتبِ واسوخت! می تونید گوشش کنید.

نظرات 5 + ارسال نظر
خسروپور چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 22:11 http://ghazalajin.blogfa.com/http://

شعرو خیلی پسندیدم الحق که زیبا بود ولی خدا می دونه این دوست داشتنا که فقط به خاطر یه حرف،یه حرکت و با گذشت زمان از بین بره؛همون بهتر که آدم توو قبرستون دلش خاکش کنه و چه بهتر که حتی براش هیچ فاتحه ای نخونه.
چرا همیشه ما آدما طرف مقابلمونو مقصر می دونیم؟چون هنوز نمی دونیم عشق چیه،ولی عاشق واقعی به قول حضرتنا سعدی فقط میتونه اینو بگه«اگر مراد تو ای دوست بی مرادی ماست/مراد خویش دگر باره من نخواهم ساخت».

این دوست داشتنا... من هیچ وقت هیچ تقصیری رو یک طرفه نمی بینم، منتها برایِ کسی که از دوست داشتن، برداشتش این میشه که کسی شده و به اعتبارِ محبّت و شورِ طرفِ مقابل، دهن وا می کنه و ژرف ساختِ خودشو رو می کنه، لازمه که اعتراف کنیم که بنده گفته بودم دوسِت دارم، ولی ببخشید! من همیشه و با همه ی آدما از درِ پنجاه_ پنجاه درمیام ولی هنوز جا نیفتاده برامون که آدمِ اهلِ مسامحه، خر نیست. منم نمی دونم دقیقاً عشق چیه ولی دنبالش می گردم.

هدهد چهارشنبه 16 بهمن 1392 ساعت 17:50

سلام گلم
تو که می دونی من شعرای با محتوی رو میپسندم و اگه خدایی نکرده روزی طرفم تو زرد دراومد این طوری باهاش حرف نمیزنم و فقط واگذارش می کنم به خدا و چوب روزگار

سلام خانوم:
بله، شما که سلیقه تون رو دست نداره؛ البتّه جدا شدن از آدمی که تو زرد از آب در اومده، هزینه داره و جدّی تر صورت می گیره ولی... به هرحال گفتنِ این حرفا در قالبِ شعر بد نیست.

alireza سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 23:28 http://livesky.blogsky.com

جالب و زیبا... خیلی...

ولی با این بیت مشکل دارم:

گفته بودم دوسِت دارم ببخشید
حالا ما یک روز یه دروغی گفتیم

معتقدم یا آدم نباید بگه دوستت دارم یا اگه گفت و ابراز عشق کرد باید پای همه چی وایسته...
نمیدونم شاید یه روزی مجبور شدم مخالف این نظرم عمل کنم...

شعر قشنگی بود... جدا...

مشکل از من نیست از شاعرشه.
شاعرش هم شاهکارِ بینش پژوه هست.
الآن هم در ممالکِ خارجه تشریف داره و غیرِ مجاز شده.
و... درسته که آدم نباید کسی رو تو این مسأله ی حسّاس بذاره سر کار، ولی وقتی که طرف تو زرد از آب درمیاد، باید بهش فهموند که از این خبرا نیست.

مهدو سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 22:39 http://neveshtan-bar-sang.blog.ir

سنگدلا چرا دگر جور و جفا نمی کنی؟
جور و جفا بکن اگر مهر و وفا نمی کنی!

(نمی دونم مالِ کیه؛ همایون شجریان میخونه توی "باستاره ها")

خلاصه، برای سرگرمی خوبه. اما نه دوست داشتنی ست نه شکافندۀ معانی.

جور و جفا...
هیچ دوست داشتنی نیست.

sara سه‌شنبه 15 بهمن 1392 ساعت 20:43 http://folder98.com/mytheme

سلام دوست عزیز

یک سایت درست کردم در زمینه ی جدیدترین قالب های وبلاگ . قالب هایی مطابق با محتوی وبلاگت هم هست
میتونی از قالب های بلاگفا هم استفاده کنی
ممنون میشم بهم سر بزنی [گل][لبخند]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد